سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آذر 89 - قاصدک های سوخته

   

مادرم که کردی،
خدائیت را
با پسرک
هر روز و هر لحظه
داری حالیم میکنی..



توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 89 آذر 13

از تنها گذاشتن پسرک توی موقعیت های سخت لذت میبرم.
تنها که میشود- با مشکلات کودکانه ی کوچکش-،
فکر میکند.
تلاش میکند.
گاهی از سختی حتی فریاد میکشد...

باورم هست که همین ها، بزرگ ترش میکند...



توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 89 آذر 13

أَوَلاَ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ

نشسته بود حساب کتاب میکرد.
اولیش مال سه تاییشان بود. دومیش مال خودش.
هر دوتا هم سخت.
کاش میدانست قبول شده است یا نه...



توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 89 آذر 13

الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت
طرح بزرگ و اعجاب آوری است
که آینده و آیندگان
بزرگیش را به ستایش خواهند نشست.



توسط: قاصدک های سوخته روز جمعه 89 آذر 12

آقای لاریجانی آن یکی (+) را توجیه کردید و از خودتان تقدیر و تشکر (+)
برای اینها (+) و  (+) چه جوابی دارید؟

پ.ن: پشت هم شدن این دو تا پست کاملا اتفاقی بود. وگرنه به دولت محترم هم انتقاداتی وارد است



توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 89 آذر 10

ورودی شهرک، روی بنر ِ کوچکی نوشته:
آغاز طرح ساخت مساجد طرح مسکن مهر

پ.ن: وقتی دولت خود را مسئول دین مردم هم بداند...



توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 89 آذر 10

یَا بُنَیَّ!
با چشمان باز جلو بیا.
دنیا مجموعه ای از دل کندن هاست...

پ.ن:این روزها مدام یاد همسر شهید دکتر شهریاری می افتم



توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 89 آذر 10

"مصحف امام علی (ع) : قرآنی است که امیر المومنین (ع )بعد از رحلت پیامبر نوشتند به همراه تفسیر کل آیات قرآن و به ترتیب نزول تنظیم شده است. حتی شان نزول آیات هم در حاشیه کتاب نوشته شده است که روی هم شش ماه طول کشید اما آن را نپذیرفتند و امام هم دیگر آن را عرضه نکردند."

بعضی جمله ها را که استاد میگوید، بخاطر کمی ِ وقت زود ازشان رد میشود.
اما من دوست دارم همانجا توقف کنم. بقیه حرفهای استاد را نشنوم
توی خیالم بروم یک جا که احساس امنیت کنم. گوشه حرم مثلا. سرم را به زانو بگیرم و های های گریه کنم.
گریه به خاطر جهل مردمی که ندانستند عظمت ِ مردی را که خدا همنشینشان کرده بود. به خاطر مردی که فهمیده نشد و قدر دانسته نشد.
بعد همین جور که دارم گریه میکنم یاد ِ خودم بیفتم.
یاد ِ خودم و خورشیدی که گرچه پشت ابر است، اما هست و خودش گفته که اگر شیعیانم به قدر آب خوردنی منتظرم بودند، می آمدم.

تو بگو! جا ندارد وسط این گریه ها آدم جان بدهد حتی؟


پ.ن: از شما چه پنهان، دلم هوای هذا یوم الجمعه نویسی کرده بود...



توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 89 آذر 6
نظرات شما ()

غدیر گذشت.
محرم ، نزدیک است.



توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 89 آذر 6

 امتحان الهى براى این نیست که خدا ما را بشناسد، ببیند ما در چه وزنى، در چه حدى هستیم؛ خود امتحان در حقیقت یک گام است به سوى مقصد. من و شما که امتحان میشویم، معنایش این است که اگر توانستیم از این شدت و از این محنت عبور کنیم، یک وضع جدیدى، حیات جدیدى، مرحله‌ى جدیدى را به دست مى‌آوریم. در این خصوص، یک ملت و یک شخص تفاوتى نمیکند.(+)

این تعبیر آقا، از امتحان، برایم تازگی داشت. این طوری که فکر کنی، دادنش راحت تر هم هست.حتی شاید گاهی دلت بخواهد بدون اینکه وقتش باشد ازت امتحان بگیرند. خیلی خیلی که با معرفت بشوی حتی تر شاید خواهش کنی برای دادن یک امتحان جدید. هرچند تا آنجاها راه زیاد است.



توسط: قاصدک های سوخته روز سه شنبه 89 آذر 2

<      1   2   3      >